آیه 48 سوره مریم

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَىٰ أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا

[19–48] (مشاهده آیه در سوره)


<<47 آیه 48 سوره مریم 49>>
سوره :سوره مریم (19)
جزء :16
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

من از شما و بتانی که به جای خدا می‌پرستید دوری کرده و خدای یکتایم را می‌خوانم و امیدوارم که چون او را بخوانم از درگاه لطفش محروم نمانم (و مرا از شرّ مشرکان حفظ کند).

و من از شما و معبودانی که به جای خدا می خوانید، کناره می گیرم و پروردگارم را می خوانم، امید است در خواندن پروردگارم [از اجابت او] محروم و بی بهره نباشم.

و از شما و [از] آنچه غير از خدا مى‌خوانيد كناره مى‌گيرم و پروردگارم را مى‌خوانم. اميدوارم كه در خواندن پروردگارم نااميد نباشم.»

از شما و از آن چيزهايى كه به جاى خداى يكتا مى‌خوانيد كناره مى‌گيرم و پروردگار خود را مى‌خوانم، باشد كه چون پروردگارم را بخوانم محروم نشوم.

و از شما، و آنچه غیر خدا می‌خوانید، کناره‌گیری می‌کنم؛ و پروردگارم را می‌خوانم؛ و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی‌پاسخ نمانم!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

I dissociate myself from you and whatever you invoke besides Allah. I will supplicate my Lord. Hopefully, I will not be disappointed in supplicating my Lord.’

And I will withdraw from you and what you call on besides Allah, and I will call upon my Lord; may be I shall not remain unblessed in calling upon my Lord.

I shall withdraw from you and that unto which ye pray beside Allah, and I shall pray unto my Lord. It may be that, in prayer unto my Lord, I shall not be unblest.

"And I will turn away from you (all) and from those whom ye invoke besides Allah: I will call on my Lord: perhaps, by my prayer to my Lord, I shall be not unblest."

معانی کلمات آیه

«تَدْعُونَ»: عبادت می‌کنید. به کمک می‌طلبید و به فریاد می‌خوانید. «أَدْعُو»: می‌پرستم. به فریاد می‌خوانم. الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی دارد. «بِدُعَآءِ»: در پرستش. در به کمک طلبیدن. حرف (بِ) به معنی (فی) است.. معنی دیگر آیه: من از شما (پدر، و قوم بت‌پرست) و از آنچه بجز خدا می‌پرستید، کناره‌گیری می‌کنم، و تنها پروردگارم را به فریاد می‌خوانم. امید است که دعای من در پیشگاه پروردگارم بی‌پاسخ نماند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلَّا أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا «48»

ومن از شما وآنچه غير خدا مى‌خوانيد كناره‌گيرى مى‌كنم وپروردگارم را مى‌خوانم، اميدوارم كه در خواندن پروردگارم محروم (و بى پاسخ) نمانم.

نکته ها

جوانان خداپرستى كه در خانواده‌هاى منحرف زندگى مى‌كنند، بايد خط حضرت ابراهيم را پيش گيرند. دعوت همراه با ادب، «يا أَبَتِ» دلسوزى و همراه با منطق، لِمَ تَعْبُدُ ... انذار همراه با دعا، إِنِّي أَخافُ‌ ... سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ‌ سلام همراه با استغفار، «سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ

جلد 5 - صفحه 277

لَكَ» و در پايان جدايى. «وَ أَعْتَزِلُكُمْ»

پیام ها

1- از مراحل نهايى نهى از منكر، قطع رابطه است. «وَ أَعْتَزِلُكُمْ» (اگر نمى‌توانيم محيط فاسد را عوض كنيم، لااقل آن را ترك كنيم.)

2- يكى از اصول اساسى مكتب‌هاى الهى، برائت از كفّار است. «وَ أَعْتَزِلُكُمْ»

3- برائت، قبل از ولايت است. ابتدا بايد از شرك و طاغوت و فساد جدا شويم، بعد به حقّ وصل شويم. أَعْتَزِلُكُمْ‌ ... أَدْعُوا رَبِّي‌

آرى، ديو چو بيرون رود، فرشته در آيد. ابتدا «لا إِلهَ»* سپس‌ «إِلَّا اللَّهُ»*، در قرآن ابتدا جمله‌ى‌ «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» را مى‌خوانيم بعد جمله‌ى‌ «يُؤْمِنْ بِاللَّهِ» «1» را.

4- اگر بخواهيم دعاى ما دعاى ابراهيمى شود، بايد از افراد و مراكز آلوده دورى كنيم. أَعْتَزِلُكُمْ‌ ... أَدْعُوا

5- كلمه‌ى «رب» در دعا نقش مهمى دارد. «أَدْعُوا رَبِّي‌- بِدُعاءِ رَبِّي»

6- مؤمن ميان خوف و رجا است. عَسى‌ ... اگر خوف در انسان غالب شود، او را به يأس مى‌كشاند و اگر اميد بر او غالب شود، او را تن‌پرور مى‌كند، بنابراين بايد انسان بين خوف و رجا و بيم و اميد باشد.

7- استجابت دعا تفضّل الهى است. «عَسى‌»

8- حتّى انبيا براى آينده‌ى خود به خداوند اميدوارند. «2» عَسى‌ أَلَّا أَكُونَ‌ ... شَقِيًّا


«1». بقره، 256.

«2». تفسير الميزان.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48)

وَ أَعْتَزِلُكُمْ‌: و كناره مى‌نمايم شما را. مراد آذر و امثال او هستند از بت‌پرستان، يعنى از همه شما دورى مى‌جويم. وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‌: و آنچه مى‌خوانيد و مى‌پرستيد از غير خدا يعنى بتان. مراد آنكه كناره كنم از دين يا ديار شما. وَ أَدْعُوا رَبِّي‌: و مى‌پرستم پروردگار خود را به يگانگى. عَسى‌ أَلَّا أَكُونَ‌: اميد است آنكه نباشم. بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا: به خواندن و پرستش پروردگار خود نااميد و بى‌بهره. اين تعريض است بر ايشان، يعنى شما از خواندن بتان بى‌بهره و ضايع هستيد در گفتار و كردار، و من اميدوارم كه از حق سبحانه بهره تمام گيرم و در سلك مخصوصان و مقربان او باشم.

نكته: تصدير كلام به عسى جهت تواضع و هضم نفس، و اشعار بر آنكه مؤمن بايد هميشه ميان خوف و رجا باشد.

هجرت حضرت ابراهيم: مفسرين نقل نموده‌اند كه حضرت ابراهيم از بابل به كوهستان فارس آمد و هفت سال در اطراف آن جبال سير مى‌فرمود و بعد باز به بابل آمد مشغول دعوت شد. اين نوبت بتان را شكست و آتش نمرود بر او سرد شد، چنانچه در سوره انبيا بيايد ان شاء اللّه تعالى. و چون به نجران رسيد، به ساره خاتون متزوج شد، پس با ساره و لوط عزيمت شام نمود و حق تعالى از اين هجرت خبر مى‌دهد.

«1» سوره توبه آيه 114.

جلد 8 - صفحه 192


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42) يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (43) يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا (44) يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)

قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا (46) قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47) وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50)

ترجمه‌

و ياد كن در كتاب ابراهيم را همانا او بود بسيار راستگو و داراى مقام رفيع نبوت‌

وقتى كه گفت بپدرش اى پدر من چرا ميپرستى چيزى را كه نميشنود و نميبيند و كفايت نميكند از تو چيزيرا

اى پدر من همانا رسيده است بمن از دانش آنچه نرسيده بتو پس پيروى كن از من هدايت كنم تو را براه راست‌

اى پدر من بندگى مكن از شيطان همانا شيطان باشد مر خداوند بخشنده را فرمان نابردار

اى پدر من همانا من ميترسم كه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده پس بوده باشى مر شيطان را تحت اختيار

گفت آيا رو گردانى تو از خدايان من اى ابراهيم هر آينه اگر باز نه ايستى البته سنگسار كنم تو را و دورى كن از من مدّت مديدى‌

گفت سلام بر تو براى وداع پس از اين آمرزش ميخواهم براى تو از پروردگارم همانا او باشد بمن بسيار مهربان‌

و كناره‌گيرى ميكنم از شما و آنچه را ميخوانيد غير از خدا و ميخوانم پروردگارم را شايد آنكه نباشم بخواندن پروردگارم محروم‌

پس چون كناره‌گيرى نمود از آنها و آنچه را مى‌پرستيدند غير از خدا بخشيديم باو اسحق و يعقوب را و هر دو را گردانديم پيغمبر

و بخشيديم به ايشان از رحمت خودمان و قرار داديم براى ايشان نام نيك بلند مرتبه‌اى.

تفسير

- و ياد كن اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن حضرت ابراهيم عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و زياد تصديق مينمود آيات الهى و كتب سماوى و انبياء عظام را و خود هم از ايشان بود بلكه فوق همه غير از خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌

جلد 3 صفحه 476

وقتى كه گفت بپدر مادر يا عموى خود كه او را پدر ميخواند و در كلام عرب بر آن اطلاق ميشود چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر بيان شد كه نميشود آباء پيغمبر ما كافر باشند اى پدر من براى اظهار عطوفت و مهربانى چون اصل يا ابت يا ابى بوده و ياء مبدّل بتاء شده براى مبالغه در تحقيق اضافه چرا مى‌پرستى و عبادت ميكنى بتى را كه نميشنود صداى تو و نداى تو و ذكر و دعاى تو واحديرا و نميبيند تو و خضوع و خشوع و ركوع و سجود تو واحديرا و نميتواند مهمّى را از تو كفايت كند و ضررى را دفع نمايد يا نفعى برساند بتو و باحدى اى پدر من خداوند بمن علم و معرفتى عنايت فرموده كه بتو نفرموده بيا پيروى كن از من تا راه راست و جاده هموار واضح و معتدل توحيد و معاد را بتو بياموزم كه از مقصد حركت كنى و بمقصود برسى اى پدر من بندگى و اطاعت مكن از شيطان و ديو رجيم در عبادت بتها مگر نميدانى آن ملعون نافرمانى خدا را نمود و مطرود درگاه احديّت شد اى پدر من من از آن ترس دارم كه مورد غضب الهى شوى و واصل شود بتو از طرف خداوند عذابى كه مفرّى براى تو از آن عذاب نباشد چون تو در تحت حمايت و اختيار شيطان واقع شدى و او نمى‌تواند براى نجات دوستانش از عذاب خدا راه نجاتى پيدا كند بلكه خودش هم از آنها تبرّى ميكند تا اينجا بيان حضرت ابراهيم عليه السّلام بود و انصافا قابل ملاحظه كسانى است كه ميخواهند مردم را دعوت بحقّ نمايند و بايد طريقه تبليغ را از آنحضرت بياموزند كه با چه خطاب محبّت آميزى شروع بسخن فرموده و در هر جمله تكرار فرموده براى اظهار كمال عطوفت و مهربانى با پدر خوانده خود و بطور سؤال از دليل عمل منع نموده او را از بت پرستى با اشاره بدليل منع به بيان بليغ مشتمل بر جهاتى از ادلّه كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و اشعار به حجّت بودن قول خود براى او با عدم تصريح بجهالت و تقصير او و كمال علم و دانش خود چون فرموده مقدارى از علم خدا بمن داده و بتو نداده يعنى تو معذورى من هم كارى نكردم و خود را بمنزله رفيق بلد راهى براى او معرّفى نموده و اينكه عبادت بت ناشى از وسوسه شيطان است و اطاعت شيطان عبادت او است و او دشمن خدا است و عبادت دشمن خدا موجب غضب الهى است و من براى محبّتى كه بتو دارم مى‌ترسم‌

جلد 3 صفحه 477

روزى مبادا عذاب الهى مس كند بدن تو را و تو مانند شيطان مخذول و ملعون در السنه و افواه گردى حال به بينيد چه قدر ملاحظه ادب و احترام طرف را نموده كه هيچ كلمه زننده‌اى استعمال ننموده با آنكه تمام مقصود خود را بنحو اكمل بيان و كمال محبّت و دلسوزى را بطرف اظهار فرموده بر عكس آزر با كمال بى‌ادبى و جرئت و جسارت و اشعار به انكار و تعجّب از گفتار آنحضرت جواب داد كه آيا تو راغب و معرض و رو گردانى از خدايان من اى ابراهيم اگر صرف نظر ننمائى از اين طريقه كه پيش گرفتى و باز نه ايستى از اين گفتار ناهنجارت هر آينه سنگسار كنم تو را بدشنام يا پاره سنگ و حذر كن از من و دور شو از نزدم مدّت مديدى حضرت ابراهيم عليه السّلام باز با كمال ادب و احترام سلام وداع فرمود يعنى من رفتم خداحافظ از طرف من مطمئن باشيد كه آزارى بلكه مكروهى بشما نخواهد رسيد و از خدا ميخواهم كه موفق كند تو را به توبه از شرك و تو را بيامرزد چون خداوند بمن خيلى عطوف و مهربان و نيكوكار و نيك رفتار است و كناره‌گيرى ميكنم از شما و خدايان باطلى كه داريد و ميخوانم خداى يكتاى بى‌همتاى خود را هر جا باشم شايد خداوند مرا از در خانه خود محروم نفرمايد و مانند شما بخسران دنيا و آخرت مبتلا نشوم و اينكه در بدو جمله اخيره شايد فرموده براى تواضع و فروتنى و اشاره بآنكه بنده نبايد هيچگاه مغرور و مطمئن بعمل خود باشد بلكه بايد بوظيفه عبوديّت رفتار نمايد و خدا را بخواند و عبادت كند و اميد اجابت و ثواب و مغفرت داشته باشد ولى بفضل و كرم و رحمت خودش چون خداوند ملزم باين امور نيست و خاتمه امر بنده معلوم نيست كه بكجا منتهى ميشود و پس از اين مهاجرت بشام فرمود و كناره‌گيرى كرد از آنها و خدايان باطلشان و خداوند هم در عوض بعد از حضرت اسمعيل باو اسحق را مرحمت فرمود و از اسحق يعقوب بوجود آمد و اين پدر و پسر هر دو پيغمبر شدند و بمقام رفيع نبوّت رسيدند و انبياء بنى اسرائيل كه قسمت عمده پيغمبران از ايشان تشكيل ميشود منسوب بحضرت يعقوبند كه ملقّب باسرائيل بوده و باين جهت مخصوص بذكر شده با آنكه نواده است و اينكه اسمعيل ذكر نشده شايد براى آن باشد كه قبل از اين اعتزال وجود داشته چون گفته‌اند حضرت ابراهيم دو مرتبه از آنها كناره‌گيرى كرد و شايد براى آن باشد كه بعدا مستقلا ذكر شود

جلد 3 صفحه 478

در هر حال خداوند در اين اعتزال بقدرى خوب از آنحضرت پذيرائى فرمود كه عقل مات ميشود چون از جهت جاه و جلال و ثروت و مال و خدم و حشم و اولاد و احفاد و اعوان و انصار يگانه عالميان گرديد و نام نامى و اسم گراميش بقدرى بخوبى شهرت كرد كه تمام قبائل و فرق بوسيله‌اى از وسائل خود را منسوب باو نمودند و همه باو افتخار كردند و تمام ملّيّون و ارباب اديان به نبوّت او معترف شدند تا آنكه پيغمبر بين المللى شد و كارش به اين جا رسيد كه پيغمبر آخر الزمان كه اشرف انبياء و مرسلين بود خود را تابع ملّت او معرّفى فرمود و خداوند بپاس احترام و دعاى آنحضرت آن دو فرزند و ساير فرزندان او را در دنيا معروف بخوبى فرمود كه همه زبان بمدح و ثناى ايشان گشودند و بزرگترين رحمت خداوند كه مقام نبوّت است موروث اين خاندان گرديد تا دامنه قيامت چون لسان صدق على كنايه از ذكر خير رفيع است و در اخبار ائمه اطهار رحمتنا بحضرت ختمى مرتبت و لسان صدق على بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده كه از اين خاندانند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَعتَزِلُكُم‌ وَ ما تَدعُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ وَ أَدعُوا رَبِّي‌ عَسي‌ أَلاّ أَكُون‌َ بِدُعاءِ رَبِّي‌ شَقِيًّا (48)

و ‌من‌ ‌از‌ ‌شما‌ مشركين‌ اعتزال‌ مي‌جويم‌ و ‌از‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌خوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌از‌ خداوند متعال‌ و مي‌خوانم‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ اميد ‌است‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ نباشم‌ بدعاء پروردگار ‌خود‌ شقّي‌ و بد عاقبت‌.

جلد 12 - صفحه 450

و اعتزلكم‌ اعتزال‌ ‌از‌ مشركين‌ دور شدن‌ ‌از‌ ‌آنها‌ و بيرون‌ رفتن‌ ‌از‌ ميانه‌ ‌آنها‌ و خارج‌ شدن‌ ‌از‌ شهر ‌آنها‌ ‌که‌ قصد بيت‌ المقدس‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌که‌ مسافرت‌ كند بآن‌ طرف‌.

وَ ما تَدعُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ اعتزال‌ ‌از‌ آلهه ‌آنها‌ ‌از‌ اصنام‌ ترك‌ عبادت‌ ‌آنها‌ و توجّه‌ بآنها ‌است‌.

وَ أَدعُوا رَبِّي‌ عبادت‌ پروردگار و توجه‌ باو و اطاعت‌ و امتثال‌ باوامر ‌او‌ و منتهي‌ شدن‌ ‌از‌ منهيّات‌ ‌او‌ و رفتن‌ بدرب‌ خانه‌ ‌او‌ و طلب‌ حوائج‌ ‌از‌ ‌او‌ و نجات‌ ‌از‌ مهالك‌.

عَسي‌ أَلّا أَكُون‌َ بِدُعاءِ رَبِّي‌ شَقِيًّا تعبير بعسي‌ بمعني‌ اميدواري‌ و رجاء ‌است‌ چون‌ بايد مؤمن‌ ‌بين‌ خوف‌ و رجاء ‌باشد‌ نه‌ مطمئن‌ بقبول‌ و نه‌ مأيوس‌ ‌از‌ قبول‌ ‌که‌ گفتند دو معصيت‌ ‌از‌ معاصي‌ كبيره‌ امن‌ ‌من‌ مكر اللّه‌ و يأس‌ ‌من‌ روح‌ اللّه‌ ‌است‌، چه‌ بسا اشخاصي‌ ‌که‌ ‌در‌ عبادت‌ ‌در‌ اوّل‌ امر ‌به‌ مقام‌ بسيار بلندي‌ نائل‌ شدند و لكن‌ ‌در‌ عاقبت‌ بي‌ايمان‌ و بدبخت‌ گشتند، مثل‌ شيطان‌ و بلعم‌ باعوري‌، و چه‌ بسيار ‌در‌ شرك‌ و كفر و فسق‌ و فجور مدتي‌ ‌از‌ عمر ‌خود‌ ‌را‌ طي‌ّ كردند لكن‌ عاقبت‌ موفق‌ بايمان‌ و توبه‌ و ‌با‌ سعادت‌ ‌از‌ دنيا رفتند، و اخبار خوف‌ و رجاء دو قسمت‌ ‌است‌، يك‌ قسمت‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ تساوي‌ و يك‌ قسمت‌ دلالت‌ دارد ‌که‌ رجاء بيشتر ‌باشد‌ ‌از‌ خوف‌ و جمع‌ ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو ‌در‌ نظر بخود تساوي‌ و نظر بخدا ترجيح‌ رجاء.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 48)- سپس چنین گفت: «من از شما (از تو و این قوم بت پرست) کناره گیری می‌کنم، و همچنین از آنچه غیر از خدا می‌خوانید» یعنی از بتها (وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ).

«و تنها پروردگارم را می‌خوانم، و امید است که دعای من در پیشگاه پروردگارم بی‌پاسخ نماند» (وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا).

این آیه از یک سو، ادب ابراهیم را در مقابل آزر نشان می‌دهد، و از سوی دیگر قاطعیت او را در عقیده‌اش مشخص می‌کند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع